طلیعه

به سکوتِ مادرم ساره، به صداهای شکسته از سرکوب و به فریادهای رسای زن – زندهگیبه سکوتِ مادرم ساره، به صداهای شکسته از سرکوب و به فریادهای رسای زن – زندهگی
جریانهای مرده دیگر صدایی ندارند،
تو که سدهها سکوت کرده بودی
بلندتر بانگ بزن!
میدانهای نبردِ بیهودهٔ مردان
خالی از نام تو اند،
زیرا تو پیشوای پردهنشینی بودی
و شانههایت بارِ همه مصیبتهای تاریخ را
پیوسته و استوار بردهاند.
کودکانی که از میان آتش و دود زنده گذر کردهاند
معنای آب را از لبهای خشک تو میدانند
و معنای نان را از پارههای کوچکی که تو به دهان نبردهای.
کودکانی که از میان آتش و دود زنده گذر کردهاند
معنای لبخند پیروزی قهرمانان را از گریههای شبانۀ تو میدانند.
میدانهای نبردِ بیهودهٔ مردان
خالی از نام تو اند،
زیرا تو پیشوای پردهنشینی بودی.
بلندتر بانگ بزن
برای نسلی که ترا باور کردهاند!
من زنانِ زندانییی را میشناسم که نامههای عاشقانه مینویسند
تا خوابِ مردانِ مؤمن به آزادی را در دورترین سنگرها بیاشوبند.
در امتناع رجالههایی که دنیای کوچک و تاریکی دارند،
پروازِ آوازهای تو
طنینِ طلیعۀ دیگریست
آنسوی بازارهای بازرگانی جنگ.