من از زمان سخن میگویم
وقتی زلفانت را باد میزند
با مناهی خدا چه میتوان کرد؟
کوچههای کابل خالی از زمزمههای عاشقانه اند
خالی از ترانههای شبانه.
من از زمان سخن میگویم
تو در زمان نیستی!
دستورهای سرهای پیچیده در دستار،
صدای تازیانه و تفنگ،
قیلوقال، قُلقُل و جفنگ،
آوازهای اندوهِ بسیاری را
به خوابهای خوفناکِ خانههای دور میبرند،
تمامِ تابلوهای نقاشینشدۀ چیغهای ما
پشتِ پنجرههای بسته
میخکوب میشوند.
من از زمان سخن میگویم
تو در زمان نیستی!
پسران هفدهسالهیی که نجاتهای جیمزباندی را جدی گرفتند،
واژههای واپسین فریاد را
در زیر بالِ هواپیماهای نظامیِ امداد
به تندباد سپردند،
تمام تابلوهای نقاشینشدۀ چیغهای ما
پارههای پرخونِ گلویی میشوند
در کوهستانهای آنسوی «خواجهرواش».
من از زمان سخن میگویم
تو در زمان نیستی!
مرزها میلرزند
زیرِ پای پناهجویانِ وحشتِ شب
و گلولهها
مرز میکشند میان هیاهوی درماندهگان.
پدری میافتد،
مادری مدهوش میشود،
کودکانی داد میزنند،
تمام تابلوهای نقاشینشدۀ چیغهای ما
ستارههای گمشده میشوند
در آسمان سیاه.
من از زمان سخن میگویم
تو در زمان نیستی!
همه صراطهای مستقیم
سرابهای سرگردانی انسان اند
در دنیایی که هنوز
راههای راست
هرگز به حقیقتی نرسیدهاند.
ساعتهای جهان ایستادند
و روزنامهها در تاریکترین روز
خبری ندادند،
آنگاه که زنی در کوچههای کهنۀ کابل جار میزد:
«تباه و ویران شوید که ما را تباه و ویران کردید!»
مردی
تکههای تن فرزندانش را
در تالابهای اطراف میدان هوایی میجُست
و بایدن
در سوگ واپسین سربازان جانباختۀ دو دهه جنگِ نافرجام
سخنرانی میکرد.
من از زمان سخن میگویم
تو در زمان نیستی!
تنهای پیچیده در پتو،
زنهای زلزده از جال چادری،
سایههای سرگردان،
از حکومت خدایی میترسند که بیطرفانه تماشاچی مرگهاست
خدایی که به دعا و نالههای پیوستۀ کودکانِ افتاده در خندق خون
پاسخی ندارد.
من از زمان سخن میگویم
تو در زمان نیستی!
آنک فرستادۀ افغانتبار یانکیها!
با لبانِ امیرالمؤمنینِ دستنشانده
به روی فاجعه میخندد،
تا کبوترانِ زخمخوردۀ صلح
در دامِ خونچکانِ دلِ آسیا رسند.
زمینِ زیانکاران لبالبِ نعرههای تکبیر است
و سگها هنوز از خوردن خونِ جسدهای تازه بهخاکافتاده سیر اند.
تمام تابلوهای نقاشینشدۀ چیغهای ما
کتیبههای شیونِ برگهای درختانِ ناخمیده میشوند
در قعر توفانها.
آقا کجایی؟
بانو کجایی؟
از پشت بلندگوهای کاخی که زن و مردِ نخستِ آن بودید
بوی گندِ وقاحت دروغهایتان بلندتر از نجاستِ جانشینان شماست!
بیزارم از همۀ ملکالشعراها
بیزارم از همۀ دهنهایی که به بزرگی صله باز میشوند
برای ستودنِ کسانی چون شما!
جمهوریِ «جانکیری» فقط با یک رأی برنده است
و انگشتانِ قطعشده در انتخابات را مشکل دموکراسیِ افغانی میداند.
از کودکی با قصههای دجالها بزرگ شدهام،
دجالانی که در روایتهای مادرم «روغنجوشی» پخش میکنند
و فضلههای شان
کلولههای کوچک خوردنی اند،
تا قطارهای گرسنهگان را به دمبال بکشند.
من از زمان سخن میگویم
تو در زمان نیستی!
کابل وداع میکند با آزادی
بدرود کابل!
جامههایم را نمیتوانم بردارم
بوی میهن دارند،
بوی مادر.
جامههایم را نمیتوانم بردارم
کولهبارم پر است
از اندوهِ آزادی.
جامههای را نمیتوانم بردارم
بوی زخمهای زادگاهم را دارند،
آه هندوکشِ ایستادهگی!
جامههایم را نمیتوانم بردارم
گامهایم را یارای رفتن نیست.
گنجشکهای غمگین
پرواز را از یاد میبرند.
تمام تابلوهای نقاشینشدۀ چیغهای ما
ترانههای تلخِ سختترین تبعید میشوند.
■
عزیزالله ایما
■
توضیح:
این شعر روایت پایان جنگ بیست سالۀ امریکا و سقوط دردناک کابل به دست طالبان است.
سطر دوم – منظور از مناهی خدا سخن باورمندانی است که دیدن موی زن را حرام میپندارند.
سطر نهم – قلقل به مفهوم صدای آیاتِ مبهم آمده است.
سطر دوازده – جیغ یا چیغ اشارتی است به تابلوی مشهور Edvard Munch.
سطر هفده – منظور از پسران جوانی است که هنگام فرار از کابل و حکومت طالبان زیر بال هواپیما پنهان شدند و هنگام پرواز از بلنداها همه سقوط کردند و جان دادند.
سطر سیوهشت – صراطهای مستقیم اشاره به متنهای مقدس است که از راه راست سخن گفته اند.
سطر پنجاه – اشاره به انفجار توسط یک تروریست اسلامگرا در میان مردم و در کنار آبرَوهای اطراف میدان هواپیمایی کابل است که ده سرباز امریکایی را نیز کشت.
سطر شستوچهار – منظور از فرستادۀ افغانتبار زلمی خلیلزاد سفیر صلح امریکا در قطر است که عهدنامۀ صلح با طالبان را زمینهسازی کرد.
سطر شستوپنج – در تعیین امیر و رهبر طالبان که در کویته پاکستان اتفاق افتاد، ارتش پاکستان نقش داشت.
شستوهشت – دل آسیا تعبیری است از اقبال لاهوری که افغانستان را «قلبِ آسیا» گفته است.
سطر هشتادویک – منظور از جمهوری جانکیری انتخابات پر از تقلبی است که طالبان آن را تحریم کردند و انگشتان کسانی را که شرکت کردهبودند، بریدند. اما در پایان بدون بررسی جدی کسی را که جانکیری در کنارش ایستاد، به عنوان برنده رئیسجمهور اعلان کردند.
سطر هشتادوچهار – روغنجوشی غذای خوشمزه و شیرینی است که از آرد، روغن و شکر ساخته میشود چیزی مثل کلوچه.
Still from the movie*
THE REDS MOVE
Year: 2022, Video: 03:58 min, Location: Tappa Shohada, Kabul Videographer: Jordan Bryon, Cast: Sorkh o Safid theater group Producer: Zahra Khodadadi, Music: Farshad Akbari, Video editing: Farshad Akbari,
Edition: 5/5
By order of the association Treibsand, with kind permission of the artist